پرسش و پاسخ – رسانه
- کنترل مشهور به کنترل اینفوکراسی چیست و چه نقشی ایفاء می نماید ؟
- کنترل اینفوکراسی یا کنترل انفورماتیک به نوعی کنترل از طریق اطلاعات اطلاق می شود. در اینفوکراسی، کنترل از طریق نرم افزارها اعمال می شود. در دنیای امروزمجموعه دانشها و آگاهیهای تخصصی، بسیار رشد کرده است و اینفوکراسی می تواند هر نوع اطلاعاتی را از طریق شبکه های الکترونیکی به دست آورد، از سیستمهای خبره استفاده کند و به تمامی دانشهای تخصصی و حرفه ای مجهز شود.
- اگر بخواهیم خبرگزاریها و روزنامههای دولتی و نهادهای عمومی رابررسی کنیم، جذب مخاطب آنها را چگونه ارزیابی میکنید؟
- اگر بخواهیم ضریب نفوذ این سری از رسانهها یعنی خبرگزاریها و مطبوعات و رادیو و تلویزیون را نگاه کنیم، هر چه از رسانه های سنتی به سمت رسانههای مدرن میرویم مخاطب بیشتر، و هر چه از رسانههای اجتماعی به سمت رسانههای تخصصی میرویم، به تدریج مخاطب کمتر میشود. به مفهوم دیگر، آنچه بر موفقیت حرفه ای تأثیر میگذاردیکی قدرت رقابت است که باید وجود داشته باشدو دیگری قدرت محتواسازی هماهنگ با نیاز و خواست مخاطب و سومی، چالش زمان است. به این معنا که کدام رسانه در کوتاهترین زمان ممکن خبرخود را منتشر کرده است. مورد چهارم موجز، مختصر نویسی و چابک بودن مطلب است و در آخر بستهبندی مناسب با ادبیات قابل فهم و امروزی برای مخاطب. به نظرم این موارد برای جذب مخاطب در رسانهها بسیار تعیینکننده است، نه مالکیت رسانه. مالکیت رسانه در اصل بر سیاستگذاری و چارچوب بندی رسانه اثر دارد. رسانه ای که به بخش خصوصی وابسته است، چارچوبهایش بازتر و راحتتر است و رسانهی دولتی به نسبت، چارچوبهاو قاب های حرکتی اش بستهتر و سخت تر است. اما اینها فقط در سیاست و خط مشی تعیینکننده است. برای همین ما نباید خیلی دنبال این باشیم که صاحب امتیاز چه کسی است؟ دولت است یا غیر دولت، ما نمونههایی داریم کهرسانه ای در بخش خصوصی و یا عمومی فعال است، ولی سالهاست ناموفق مانده است و حتی گاهی تیراژ و مخاطب آنان به اندازه کارکنانشان است.
- اگر بخواهیم رسانههای ایرانی را با رسانههای منطقهای مقایسه کنیم، فکر میکنید چه جایگاهی در منطقه داریم؟
- ما نیازمند یک سلسله آموزشها در بین اصحاب رسانه و گزارشگران هستیم؛ از بُعد زبان، ارتباطات بینالمللی، تخصصهای کاری و حرفهای و ارتباطات با سایرین. م کمترین ارتباط حرفه ای و مقایسه ای را در سطح جهانی داریم که این فقط به رسانهها مربوط نمیشود و به دانشگاهها، صنعت، تجارت و کشاورزی هم مرتبط است. بنابراین مقایسه ایران با بقیه کشورهاتا اندازه ای سخت است. اما به طور کلی در منطقه از جهت حرفهای خیلی رقیب قدری برای کشورهای منطقه تا این لحظه محسوب نمیشویم. در عرصه رسانههای مکتوب و بهویژه در رادیو تلویزیون حرفی برای گفتن نداریم و در مقایسه باید تلاش بیشتری کنیم و باید سعی کنیم از رسانههای سنتی فاصله بگیریم و به سمت رسانههای روزآمد برویم. باید حتما بخش خصوصی را در بخش رسانهای بهویژه در رسانههای دیداری و شنیداری تقویت کنیم و در تولید و سرمایهگذاری مدیریت رسانهای باید بکوشیم رقابت جدیتری در سطح منطقه داشته باشیم.اما از جهت رسانه های مدرن و شبکه های مجازی و اجتماعی در سطح منطقه جزئ کشورهای پیشرو هستیم.
- واقعا چرا روابط عمومی اهمیت دارد ؟
- روابط عمومی به دلیل تاثیر برعوامل زیر از اهمیت برخوردار است : توسعه اجتماعی در جامعه حمایت عملیاتی از سازمان برتری بخشی به سازمان نسبت به رقبا ایجاد جذابیت حرفه ای وعضوگیری برای سازمان.
- ویژگی های رسانه های همگانی چیست ؟
- برخی ویژگی های رسانه های ارتباط جمعی عبارتند از : • گستردگی زیاد گیرنده پیام • همسانی و یکدستی مخاطبان • توزیع سریع پیام • بازتولید پیام • هزینه سرانه اندک برای هر واحد.
- اگر بخواهیم شرایط واقعی را بررسی کنیم، در شرایط فعلی فکر میکنید چه قدر این اثر بخشی در این رسانهها وجود دارد؟
- اگر ما رسانهها را در یک طیف نگاه کنیم از دیداری و شنیداری، تا مکتوب و بعد به شبکههای اجتماعی برسیم؛ به نظر من موفقیت اثر بخش از بخش و طیف رسانههای مجازی شروع میشود و هر چه به سمت رسانه های مکتوب، یا دیداری میرویم، توفیق کمتر میشود و ارتباط تعاملی با مخاطب ضعیفتر و کمتر می شود.
- آیا الزامات این نوع از حرفهای بودن در رسانهها وجود دارد؟
- میتوان گفت که این الزامات تا حدی وجود دارد، چون ما در عرصه رسانه ای درگیر رقابت منطقهای و بینالمللی هم هستیم. مثلا از نظر زبان، دسترسیها، تکنیکهای خبری و از نظر تکنیکهای ارتباط با مخاطب و ازجنبه ارزشآفرینی و خلق ارزشهای خال بالاتر برای مشتری، باید درگیر رقابت باشیم. کسی در این بازار موفق خواهد بود که علاوه بر برآوردن انتظارات مخاطب، ارزشهای بالاتر از انتظارات مخاطب را هم عرضه کند که او را جذب کند. مخاطب امروز درگیر مناسبات تعاملی است وهرگاه این تعامل با مخاطب برقرار نشود فاصله بین او و رسانه زیاد میشود.
- آیا تنها با اهداف میتوان رسانه ها را ارزش گذاری کرد؟ خروجی کار چه قدر مهم است؟
- ارزش گذاری فقط بر اساس هدف کافی نیست، ولی باید تعامل نشریه را با مخاطب و نوع رفتارش را در جامعه رسانهای پایش کرد. ممکن است رسانهای دولتی باشد اما از نظر اطلاعرسانی و مسئولیتهای اجتماعی، تأثیرگذاریاش بیشتر از یک رسانه بخش خصوصی و یک رسانه تابع بنگاههای اقتصادی باشد. پس نمیتوانرسانه را ساده طبقهبندی کرد. مهم این است که این رسانه چه قدر تنوع و همهسونگری دارد. آیا ارتباط دو سویه و تعاملی میتواند با مخاطب داشته باشد یا نمیتواند؟ آیا دسترسیها به رسانه مناسب است یا نه؟ پس باید یک رسانه را از نظر تأثیرگذاری و ضریب نفوذ در مشتری یا مخاطب و نوع نگاه رسانه به رخدادها ارزیابی کنیم. حال صاحب امتیاز این رسانه میخواهد حزب باشد، یا بنگاه یا دولت. یعنی گاهی وقتها یک رسانه خصوصی و عمومی میتواند یک رسانه تند زبان واستبدادی باشد و یک رسانه دولتی هم میتواند یک رسانه دولتی، ولی ملی و مردمی و فرگیر و پر مخاطب باشد که ما تجربه انواع این رسانه هارا در ایران قدیم و پس از انقلاب هم داریم.
- آیا وابستگیهای مالی و سیاسی در جذب مخاطبان بیشتر، تعیین کننده است؟
- بلی ممکن است، وابستگی مالی و سیاسی میتواند تأثیرگذار باشد، اما فقط این نیست. یعنی نوع مدیریت و نوع نگاه به مخاطب مهمتر است. شما امروزه نمیتوانید ذهن مخاطب را دستکاری کنید. امروزه مخاطب تعیینکننده رفتار رسانه است. در عرصه رسانه ای روز به روز نقش ساختار کمتر میشود و شکل ساختارها از طولی و متمرکز به سمت ساختارهای تخت و تیمی و خلاق پیش میرود. امروز مخاطب خود در تولید محتوا در داخل و خارج از کشور مشارکت دارد و این بزرگترین تحولی است که اتفاق افتاده است. اگر به خواست و نیاز و سلیقه مخاطب توجه نشود، رسانهی مورد نظر از گردونه رقابت خارج میشود. امروزه شاهد هستیم که برخی رسانههای دولتی وجود دارند که با توجه به خواست مردم و نوع آرایه خود در تولید مطلبشان کاملا برای مخاطب جذاب است. بخش خصوصی، تاجر و کارآفرین وقتی میخواهد به رسانهای آگهی بدهد، به دولتی بودن و خصوصی بودن آن توجه نمیکند. بلکه به تیراژ آن رسانه و میزان دیده شدن توجه میکند و این که رابطه آن با مخاطب چه طور است؟ اگر بداند این رابطه گسترده است، به آن رسانه آگهی و تبلیغات میدهد. وقتی تیراژ پایین است، بازرگان و صنعتگر میداند این رسانه از نظر اقتصادی فقیر است. چون نه قابلیت دارد با قیمت پشت جلد به فروش برود و نه برای مشتری جاذبه دارد ، پس به او آگهی نمی دهد و رسانه روزبهروز ضعیفتر میشود و فرصت رقابتی هم برایش نمیماند.
- این ضعف به نوع مالکیت رسانهها هم میتواند وابسته باشد؟
- نوع مالکیت هم گاهی اثرگذاراست، چون هر چه مالکان قدرتمندتر باشند و حیطه قدرتمندیشان قویتر باشد، محدودیتها و چارچوبهای بیشتری برای رسانهها وضع می کنند و این رسانه از حالت تعاملی به رسانه یک طرفه، دستوری و تک گو بیشتر گرایش پیدا میکند. این رسانه مرتب مخاطب اش را از دست میدهد. کمااینکه اگر بین شبکههای ماهوارهای و رادیو تلویزیون مقایسهای صورت گیرد معمولا شبکه های ماهوارهای و کابلی بدلیل امکان تنوع و انتخاب، موفقتر هستند. رادیو و تلویزیون ها به دو دلیل در جذب مخاطب ناموفقتر هستند؛ یکی این که نحوه تولید خود را و ورود مخاطب را به تولید تسهیل نکرده اند یعنی دست بخش خصوصی و جامعه را در تولید و تهیهکنندگی واداره بخشها باز نگذاشته اند و دوم اینکه رسانه بی رقیب و انحصاری است. یعنی عدم موفقیت رادیو و تلویزیون در کشورمان هم به دلیل نداشتن رقیب است. نبود رقیب موجب رکود سازمانی میشود. چون رقیب وهمتا ندارد به سمت روزمرگی و پوسیدگی میل می کند. به زبان دیگر، رسانه انحصاری هر چه تولید میکند از دید خود فکر میکند بهترین است،زیرا بازخورد مخاطب برایش تأثیرگذار نیست، چون احساس میکند رقابتی وجود ندارد تا از صحنه خارج شود.این شکل از سازمان های رسانه ای برای خود مسئولیت و نقش راهبری و هدایت و خط دهی و رستگار کردن مخاطب در را تصور کرده و آرام آرام خود را تقدیس می کنند، در صورتی که این واقعیت ندارد.
- با توجه به بعضی برخوردها و توقیفها که حیات یک رسانه را با بحران روبهرو میکند، فکر میکنید توسعه سیاسی چه قدر میتواند به تغییر جایگاه رسانههای ایرانی در منطقه کمک کند؟
- این مشکلات و توقیفشدنها بیشتر به خاطر رقابتهای سیاسی و سلیقهای است و این به محیط حرفه ای رسانه بازنمیگردد؛ به طور مثال،در جامعهای که احزاب واقعی سیاسی وجود ندارد، رقابت حزبی و دموکراتیک به معنای واقعی نیست، رسانهها کارکرد حزبی پیدا میکنند. در چنین مواقعی تاثیر مسائل سیاسی بر رسانهها خیلی زیاد میشود و به همین دلیل قربانی رقابتهای حزبی و دچار محدودیتهای زیاد میشوند. هر چه قدر محیط به سمت رقابتهای حزبی و دموکراتیک برود، رسانهها در جای اصلی خود باقی میمانند و کمتر آسیبهای سیاسی دامن رسانهها را میگیرد. این بدان معناست که باید به سمت تقویت احزاب سیاسی برویم و فقط در یک فصل خاص انتخاباتی اتحادگروهها و جبهه ها نمایان نشودبلکه به سمت رقابت حزبی و مردمسالارانه حرکت کنیم.
- برنامه ريزي استراتژيک چیست؟
- برنامه ريزي استراتژيک شامل: تخصيص منابع براي دستيابي به اهداف بلندمدت هر سازمان است. اين برنامه ها مي توانند از يک تا ده سال را پوشش دهند. اما معمولاً براي يک دوره پنج ساله طراحي مي شوند. اين برنامه ها بيانگر راه ها و روش هايي هستند که موسسه انتظار دارد از طريق آنها رسالت خود را به انجام رساند.
- با توجه به این که ساختار دولتی رسانهها بر نوع مدیریت و کارکرد رسانهها تاثیرگذار است، شما چه نوع ساختاری را پیشنهاد میدهید؟
- از نظر اینجانب،برای هدایت یک بنگاه رسانهای باید همواره دولایه هدایتی مد نظرباشد، یک لایه برای کارآمدی و کاراکردن بنگاه رسانه ای، که اصطلاحا به آن مدیریت کردن هم میگویند و لایه دوم برای اثربخش و هدفمند کردن بنگاه رسانهای، که این بخش راهبری بنگاه می خوانند. تفاوت یک بنگاه رسانهای با سایر بنگاهها در این است که به طور دائم برای هدایت و راهبری این بنگاه، بین لایه اول و لایه دوم باید تعامل سازنده و افزایشی وجود داشته باشد. لایه اول،به معنای استفادهی مناسب از امکانات و مقدورات، ارتباطات، تخصیص منابع، اداره کردن و اقتصادی کردن بنگاه است. لایه دوم به معنای هدایت و راهبری بنگاه به سمت اهداف تعیین شده است.این راهبری عمدتا در دو شاخه معنا و مفهوم پیدا میکند: یکی راهبری صحیح از طریق یک نقشه راه به سمت اهداف، و دومی تعامل سازنده و موثر با نیروها و کسانی که در آن بنگاه رسانه ای مشغول به کار هستند. پس،اداره کردن یک رسانه و هدایت و راهبری آن با مدیریت سایر بنگاهها و سازمانها متفاوت است، از این نظر، در رسانه، امکان استاندارد کردن سری تولید کردن محصول وجود ندارد. یعنی شما نمیتوانید به خبرنگاری که قرار است از جایی گزارش تهیه کند، بگویید از این زاویه و این نگاه و منظر و با این چارچوب نگاه کن. خبرنگار کار را باتکیه بر قلب، جان و نهایتادانش و تجربه خود مینویسد. حتی حالات هیجانی آن فرد هم بر نوع نوشتن او اثرگذار است. بنابراین نوع ارتباط رهبر یا مدیری که با آن فرد در ارتباط است، میزان آزادگی و اختیاری که در اختیار این فرد میگذارد و میزان تاثیر این فرد در تولید خبر و گزارش باعث تفاوت این بنگاه با سایر بنگاههامی شود. به عنوان مثال، برای تولید یک خودکار شاید در طول سی سال با یک استاندارد خاص، جوهر خاص و مواد اولیه خاص بتوانیم محصول را تولید کنیم، ولی برای کار خبری و رسانهای، هر محصولی ویژگی خاص خود را دارد و هیچ خبری با خبر یا گزارش دیگر قابل مقایسه نیست. این بدان معناست که اصل کار در مدیریت رسانه، اصل تمایزو تفاوت است. تمایز تعاریف و ویژگی های گوناگونی دارد،یکی از این تمایزها عنصرزمان است. یعنی چه کسی بهتر و زودتر توانسته خبر را بنویسد؟ و چه کسی قادر شده است با محتوای بهتری این واحدهای اطلاعاتی را منتقل کند؟ از منظر استراتژی و راهبرد، اداره یک رسانه در بخش اقتصادی و در بخش کارآمد کردن میتواند بر اساس استراتژی حداقل هزینه یعنی صرفهجویی همه جانبه درمدیریت باشد. اما در بخش ارتباط با نیروها و تولید کیفی و متمایزامکان ندارد بر اساس استاندارد و کنترل سنتی و دولتی و روشهای معمول این اتفاق بیفتد. بلکه این کار کاملا باید بر اساس و مبتنی برخلاقیت، نوآوری، توزیع اختیارات و نیروهای متکی به خود و خود پایشی، کارها را جلو ببرد. چرا؟ زیرادر کار خبری و رسانه ای امکان استانداردسازی و تعیین چارچوبهای دقیق برای کار رسانه به آن معنا وجود ندارد. بنابراین نیروها باید آزاد باشند و کار به عهده خودشان گذاشته شود و باید توانایی این را داشته باشند که به شخصه و خود اتکاء کار را دنبال کنند. یعنی تولید و توزیع محصول رسانهای باید بر اساس اصل تمایز باشد. چون مشتری ها میخواهند این کالا را بخرند، پس باید مخاطب این انگیزه را داشته باشد که این رسانه را بخواند و یا این شبکه ببیند و بشنود. حال باید دیدآیا این رسانهی در حال تولید محتوا و در ارتباط با جامعه به دردخواست و نیاز مشتری می خورد؟ آیا اثر بخشی دارد و در چارچوب هدف است یا نه؟ این قسمت نیازمند رهبری کردن است و ارتباط تنگاتنگی باعنصر انسانی دارد و ربطی هم به دولتی یا خصوصی بودن رسانه ندارد.
- به نظر شما ایرنا برای بالا بردن ضریب نفوذ خبری خود باید چه اقداماتی انجام دهد؟
- برگزاری می تواند با استفاده از« دانشكده خبر»، براي تربیت كادرو نيروي انساني ، استفاده ازمركز فني ، براي پی جویی مسايل تكنولوژيك و استفاده از روزنامه ايران به منظور ارتباط مستقیم تر با مخاطب وساختار چابك و دانشي و معرفت پذیر به اهداف متصور برسد و نقش جدی خود در عرصه رسانهای را تداوم بخشد. « سرعت ، صحت و دقت » كه در گذشته شعار ايرنا بود، می تواند روحیه بخش بوده و همچنان ادامه یابد. البته امروزه شرایط محیطی و شاخص ها و رقبا بکلی تغییر یافته اند، اما ایرنا همچنان دارای ظرفیت و توانایی های منحصر به فرد است.
- به نظر شما ساختارهای وابسته به دولت یا نهادهای عمومی چه قدر بر سودآوری رسانه تأثیرگذار است؟
- رسانهها معمولا نمیتوانند یک رسانه خنثی و رها باشند، در هر صورت همه هدفمند هستند. ما چند نوع رسانه داریم؛ یک گروه رسانههای دولتی هستند و سرمایهگذار آن قدرت حاکم یا دولت حاکم است. یک سری از رسانهها مربوط به احزاب سیاسی هستند. تعداد دیگری رسانه گروهی است که برای گروه خاصی منتشر میشوندو اهداف باندی یا گروهی یا سازمانی دارند، مثلا برای پزشکان ویا مهندسان منتشر می شوند. یک سری از رسانهها هم هستند که مربوط به سرمایهداران و بنگاههای اقتصادی هستند. مثلا تاجری با هدفی خاص رسانهای را راهاندازی میکند. نمیتوانیم بین این رسانهها مرزبندی ارزشی داشته باشیم و بگوییم رسانههایی که دولتها یا حاکمیت هامنتشر میکنند رسانههای بدی هستند و رسانههای بخش خصوصی را خوب تلقی کنیم. به نظر من این جمعبندی دقیقی نیستف چون مهم این است که این رسانهها به دنبال چه هدفی هستند؟ نحوهی تعامل رسانه با مخاطب یا مشتری چگونه است؟ آیا دنبال تبلیغات و دستکاری ذهن مخاطب است و فقط به دنبال کار توجیهی است یا هدف والاتری دارد؟ آیا میخواهد کار و مسئولیت روابط عمومی، تامین ارتباطات و یا توجیه گری را انجام دهد؟ یا میخواهد اطلاعرسانی کند؟ اگر میخواهد اطلاعرسانی کند یعنی دنبال مشارکت با مخاطب است. حال چه دولتی باشد و چه خصوصی یا وابسته به نهادهای عمومی و مردمی.
- به نظر شما هدف صداوسیما تاثیرگذاری بر مخاطب است یا جلب رضایت مدیران؟
- یک رسانه مربوط به حاکمیت معمولا برای خود چند هدف را تعریف میکند. هدف اول ایجاد رضایت در مخاطب و مشتری که این هدف همیشه موفق نیست. وقتی میخواهید تولید رضایت در مخاطب کنید، مجبور هستید به سمت تبلیغات بروید و ناچار هستید ازکیفیت و کمیت واحدهای اطلاعاتی بکاهید و برحجم و اندازه پروپاگاندا و تبلیغات بیفزایید تا ذهن مخاطب را دستکاری کنید؛ بنابراین،ازاقناع فاصله میگیرید. وقتی رقابت محیطی و حرفه ای نیست ، رقابت در رادیو و تلویزیون رقابت بین شبکه ها و کانالهای داخلی همان سازمان محور می شود!و این رقابت حرفه ای و واقعی نیست. به نوعی درون خانوادهای و قرنطینهای است. پس،رقبای هم اندازه و جدی برای صدا و سیما در این سو و آن سوی مرزها وجود ندارد و این صدا و سیما را از پویائی و کنشگری می اندازد. به همین دلیل است که برداشت و بازخورد و تحلیل واقعی از مسائل واقعی جامعه ندارند و ارتباط آنها با مخاطب مناسب و تراز شده نیست. از این رو صدا و سیما نمیتواند مشارکت مخاطب را به شکل مناسبی ایجاد و تقویت کند. به همین دلیل و در نتیجهی این انحصار و نبود رقابت، طراحی و ساخت و تدوین راهبرد در رسانه ای نظیر صدا و سیما، هدایت و رستگار کردن دیگران است که در دنیای امروز ناموفق است. چون در دنیای امروز مخاطب مختار و کنشگر است و برای او انحصار مفهوم ندارد و دسترسیها برای مشتری و مخاطب به شدت متعدد و متنوع شده است.
- به نظر میرسد نوعی از رقابت بین صداوسیما با شبکههای ماهوارهای وجود داشته باشد…
- صدا و سیما در واقع رقیب و رقابت همسان و هم ماموریت ندارد. یعنی رقابت شبکه خبری با شبکه خبری، شبکه فیلم و سریال با ماهواره مشابه که با چنین شبکهای در حال رقابت باشند.پس خودشان تولید می کنند، از خودشان تشکر می کنند و کمتر دغدغه جذب و حفظ مخاطب را دارند.
- تحلیل کردید حجم بسیار زیادی از اطلاعات وجود دارد اما همان طور که در ایام انتخابات مشاهده کردیم این خطر هم وجود دارد که اطلاعات به صورت اخبار جعلی منتشر شود. به همین دلیل اگرچه به نظر میرسد دسترسی به تعداد خبر زیاد بود اما این به معنی درست بودن اخبار در دسترس مخاطب نیست؟
- در شرایطی نظیر انتخابات و هیجانات اجتماعی و بروز شرایط فوقالعاده و بحرانی که نیاز به یک مدیریت بحران خاص دارد؛ از این ضعفها و مشکلات فراوان است و ما باید شرایط عادی جامعه را بررسی کنیم. امروزه و در این شرایط مخاطب، مخاطب سادهانگاری نیست که به راحتی بتوان او را بازی داد. مخاطب صدق خبری را با صدق مُخبری تراز میکند. یعنی منبع و منشا خبر برایش مهم است، کما این که بسیاری از مردم وقتی خبری را از رسانههای سنتی دریافت میکنند با یک منبع دیگر آن را چک میکنند. حالا این منبع فرق میکند و میتوان گفت بیشتر مخاطبان یک شاخصی را برای ارزیابی خبر دارند. در گذشته این دسترسیها محدود بود، ولی امروز این امکان برای مخاطب وجود دارد که سره را از ناسره تشخیص دهد. در واقع همان طور که رسانهها مستقلتر و توانمندتر شده اند، مخاطب هم همین وضعیت را پیدا کرده است و تداعی معنا به شکل جدیتری صورت میگیرد. بنابراین رقابت برای رسانهها سختتر شده و باز هم تأکید میکنم در این رقابتِ سخت، جایگاه صاحب امتیاز خیلی تعیینکننده نیست، هر چند پشتیبانی مالی آن اثر دارد، ولی باز هم حرفهای بودن یک رسانه مهمتر از همهی اینها است.
- تفاوت هاي اصولي برنامه ريزي استراتژيک و برنامه ريزي عملياتي چیست؟
- تفاوت هاي اصولي و پايه اي برنامه ريزي استراتژيک و برنامه ريزي عملياتي را مي توان به شرح زير بيان کرد: • اصولا برنامه ريزي عملياتي در سطوح مياني و پايه شکل مي گيرد، درحالي که برنامه ريزي استراتژيک در سطوح عالي سازمان تدوين مي شود. • تأکيد برنامه ريزي عملياتي بر کارايي و بازدهي است، درحالي که برنامه ريزي استراتژيک بر اثربخشي تأکيد دارد. • در برنامه ريزي عملياتي بيشتر بر منافع فعلي سازمان تأکيد مي شود، درحالي که در برنامه ريزي استراتژيک توجه بر منافع آتي است. • چون برنامه ريزي استراتژيک، به منافع آتي تأکيد دارد، امکانات آتي و احتمالي را نيز در بر مي گيرد. حال آنکه برنامه ريزي عملياتي با ديدي واقع گرايانه، فقط متکي بر امکانات مسلم و موجود مي باشد. • در برنامه ريزي عملياتي ساختار سازماني و شرايط محيطي، با ثبات نسبي در نظر گرفته مي شود، درحالي که در برنامه ريزي استراتژيک ساختار سازماني منعطف و متناسب و همراه با تغييرات در طول زمان است. • در برنامه ريزي عملياتي روش هاي کار غالباً تجربه شده بوده و متکي به دستاوردهاي گذشته است، درحالي که در برنامه ريزي استراتژيک روش هاي نو و تجربه نشده نيز پا به عرصه مي نهد. • برنامه ريزي عملياتي در مقايسه با برنامه ريزي استراتژيک مخاطره کمتري را در بردارد. • ديد برنامه ريزي عملياتي کوتاه مدت و ديد برنامه ريزي استراتژيک بلند مدت است. • برنامه ريزي استراتژيک به طرز تفکر گسترده و جهت دار نياز دارد، در حالي که برنامه ريزي عملياتي مستلزم نگرش محدود و کوتاه مدت است.
- چگونه می توان به یک کسب و کار رونق بهتری داد؟
- رونق و بهبود کسب و کار را مي توان به طور خلاصه به شرح ذيل بيان نمود: بازنگري و اصلاح و به روز آوري روند های كسب و كار تسريع در انجام فرآيندهاي کسب و کار برآورده نمودن نيازهاي سيستمي جهت رفع عارضه هاي موجود مستند سازي و تجزيه و تحليل روش هاي انجام كار در راستاي تسهيم دانش خلق ارزش مداوم برای مشتری .
- عوامل مؤثر بر رسانه های خبری چه عواملی هستند؟
- عوامل مؤثر بر رسانه های خبری عبارتند از: ۱- ارزشها و اعتقادات: ارزشهای جوامع زیر بنای راه و رسم و شیوه زندگی جوامع هستند و به طورکلی ایدئولوژی مبتنی بر ارزشها از چند طریق به هدفها و کنشهای سیاسی ارتباط پیدا می کند: الف- ایدئولوژی یک چارچوب ذهنی به وجود می آورد تا براساس آنها سیاستگذاران واقعیت ها را درک کنند. دراین روند اطلاعات و پیامهای دریافت شده از محیط معنا و مفهوم پیدا می کند در طبقه بندی خاص مورد تفسیر و تبیین قرارمی گیرد. ب- ایدئولوژی نوعی نظام اخلاقی به دست می دهد که براساس هنجارهای اخلاقی ناشی از آن می توان رفتارها و داده های درست و نادرست را از یکدیگر تمیز داد. ج- ایدئولوژی تنها یک راه ازمیان راههای گوناگون برای اتخاذ تصمیم جلوی سیاستگذاران قرار می دهد که این راه باید درچارچوب ایدئولوژی تصمیم گیرنده باشد. ۲- اهداف وعوامل درون سازمانی: سیاستگذاران با توجه به اهداف و سیاستهای داخلی سازمان خبری اقدام به تصمیم گیری می کنند وبرنامه خودشان را مشخص می نمایند. ۳- عوامل برون سازمانی: ازجمله عوامل برون سازمانی می توان به گروههای فشار اشاره کرد. گاهی اوقات یک رسانه خبری تحت تأثیر عوامل برون سازمانی قرار می گیرد و درجهت اهدافی غیرازهدف مورد نظر خود حرکت می کند.
- فرايند تحليل بازار یعنی چه؟
- فرايند تحليل بازار يعني بررسي دقيقشرايط خارجي، شرايط داخلي و شرايط مالي. شرايط خارجي شامل روندهاي بلندمدت مثل رشدبازار، تقاضاي محصول، شرايط قانوني/ سياسي و روندهاي فناوري و همچنين عوامل خاص يکبازار مشخص مثل ساختار بازار، دسترسي به مجراهاي توزيع، بازار هدف، محيط¬هاياقتصادي و جامعه¬شناختي مي باشد. شرايط داخلي، شامل مأموريت¬ سازمان، اهداف، قابليتها، محصولات جاري و منابع است. شرايط مالي نيز شامل برآورد درآمدها، تخمينهزينه¬ها، نرخ بازگشت سرمايه گذاري و منافع غيرمادي است. در عمل اين عوامل بايکديگر همپوشاني داشته و بر يکديگر تأثيرگذارند.
- کنترل مشهور به کنترل اینفوکراسی چیست و چه نقشی ایفاء می نماید ؟
- کنترل اینفوکراسی یا کنترل انفورماتیک به نوعی کنترل از طریق اطلاعات اطلاق می شود. در اینفوکراسی، کنترل از طریق نرم افزارها اعمال می شود. در دنیای امروزمجموعه دانشها و آگاهیهای تخصصی، بسیار رشد کرده است و اینفوکراسی می تواند هر نوع اطلاعاتی را از طریق شبکه های الکترونیکی به دست آورد، از سیستمهای خبره استفاده کند و به تمامی دانشهای تخصصی و حرفه ای مجهز شود.
- گراندد تئوری چیست و مشخصه های آن کدام است؟
- گراندد تئوری (نظریه زمینه ای) یک روش پژوهشی استقرایی و اکتشافی است که به پژوهشگران در حوزه های موضوعی گوناگون امکان می دهد تا به جای اتکا به تئوری های موجود، خود به تدوین تئوری اقدام کند. این تئوری به شکل نظام مند و بر اساس داده های واقعی تدوین می شود. این روش در مواردی کاربرد دارد که دانش ما در آن زمینه ها محدود است. گلَزر و استراوس در سال ۱۹۶۷ برای اولین بار این راهبرد اجرایی پژوهش کیفی را در کتاب خود مطرح کردند: «موضوع اصلی کتاب ما، کشف تئوری بر اساس گردآوری نظام مند داده در پژوهش های علوم اجتماعی است. هر فصل این کتاب بر مراحلی می پردازد که ما در فرایند تولید تئوری پشت سر گذاشته ایم. انگیزه اصلی از معرفی این تئوری رسیدن به مرحله ای از شناخت در مورد موضوع مورد مطالعه است که ما را قادر می سازد نظریه ای را که ساخته ایم بر اساس داده های واقعی استحکام بخشیم.» استراوس و کوربین در سال ۱۹۹۴ در یک تعریف مشابه گراندد تئوری را این گونه تبیین کرده اند: گراندد تئوری یک روش پژوهش عمومی برای تولید تئوری است. منظور از نظریه زمینه ای، نظریه برگرفته از داده هایی است که در طی فرایند پژوهش به صورت نظام مند گردآوری و تحلیل شده اند. در این راهبرد، گردآوری و تحلیل داده ها و نظریه ای که در نهایت از داده ها استنتاج می شود، در ارتباط نزدیک با یکدیگر قرار دارند. پژوهشگر به جای این که مطالعه خود را با نظریه از پیش تصور شده ای آغاز کند، کار را با یک حوزه مطالعاتی خاص شروع کرده، اجازه می دهد که نظریه از دل داده ها پدیدار شود.نظریه بر گرفته از داده ها نسبت به نظریه ای که حاصل جمع آمدن یک سلسله مفاهیم بر اساس تجربه یا تاملات صرف است، با احتمال بیشتری می تواند نمایانگر واقعیت باشد و از آن جا که نظریه های زمینه ای از داده ها استنتاج می شوند، می توانند با ایجاد بصیرت و ادراک عمیق تر، رهنمود مطمئنی برای عمل باشند.
- مهم ترین اهداف روابط عمومی در سازمان های جدید چیست؟
- روابط عمومی در سازمان های امروزی دارای اهداف بلند و متنوعی است، مهم ترین اهداف روابط عمومی در سازمان های امروزین عبارتند از : الف :ايجاد بسترهاي مناسب براي گردش اطلاعات در درون وبرون سازمان پيرامون سياست ها ، استراتژيها و عملكرد ها. ب: ايجاد شرايط ازتباطي جديد براي برقراري ارتباط دوسويه و تعاملي ميان مديران سازمان با مخاطبان درون و برون سازماني . ج: ايجاد ساختارهاي مناسب به منظور اطلاع رساني صحيح وبهنگام. د: ايجاد بسترهاي مناسب براي كسب بازخورهاي لازم پيرامون عملكرد سازمان. ه: ايجاد زمینه مناسب براي برقراي ارتباط با رسانه ها به منظور اتصال گستره با افكار عمومي. و: ايجاد همدلي و همنوايي ميان كاركنان در پيشبرد اهداف سازماني از طريق اطلاع رساني واموزش هاي غيرحضوري و مكاتبه اي.
- مهمترين مشکلات انسانی برنامه ريزي استراتژيک را تشريح نماييد.
- مهمترين مشکلات فرا روي برنامه ريزي استراتژيک را مي توان اينگونه نام برد: مشکل فراگرد، مشکل ساختاري،مشکل نهادي ومشکل انساني.در مشکل انساني مي توان به مسائل زير اشاره کرد: • افراد در برخورد با مشکلات، داراي توان هاي محدودي مي باشند. • افراد داري توان تطبيق بسيار بالايي هستند، ولي تغييرات تدريجي را تشخيص نمي دهند. • افراد در بحران ها عقب نشيني کرده، خود را به فراموشي مي زنند و بهانه تراشي مي کنند. • افراد در صورت کسب شايستگي و درگير شدن در مشکلات، هوشياري و تمرکز خود را از دست مي دهند. • تعهد افراد هنگام دست زدن به اقدام هاي عمومي، اجباري و بازگشت ناپذير، افزايش مي يابد. • اگر برنامه ريزي استراتژيک به يک وظيفه زودگذر تبديل شود، افراد هوشياري و تمرکز خود را از دست مي دهند.
- مهمترین مفاد بیانیه ماموریت چه چیزهایی می تواند باشد؟
- بیانیه ماموریت باید به ما پاسخ دهد، محصول (کالا یا خدمات) سازمان چیست؟ سازمان به چه کاری مشغول است و چرا به وجود آمده است. مشتری سازمان چه کسانی هستند؟ بازار هدف سازمان چیست؟ نوع بازار یا بازارهای هدف و محدوده و گستردگی جغرافیایی آن چقدر است؟ فنآوری مورد استفاده سازمان چیست؟ فلسفه یا مرام سازمان باورهای بنیادی، ارزشها، آرمانها وآرزوها، اولویتهای فلسفی و اخلاقی اصلی سازمان را بیان می کند. توجه به بقا، رشد و سودآوری سازمان، هر سازمانی ابتدا باید توان تداوم حیات داشته باشد، در نتیجه باید به فکر رشد و توسعه و پیشی گرفتن از رقبا باشد و برای عملی کردن بقا و رشد؛ هر روندی که سازمان طی میکند باید سودآور باشد.
- همان طور که گفتید احزاب قوی در ایران وجود ندارد، و به نظر میرسد بیشتر گروههای سیاسی وجود دارند که حتی در این ماههای اخیر شکل سیالتری به خود گرفتهاند؛ میتوان این طور تحلیل کرد که رسانهها بیشتر به شکل روابط عمومی این افراد و گروهها درآمدهاند؟
- ما باید بدانیم هر چیزی جای خود را دارد. رسانه یک رسالتی دارد که وظیفهاش با حزب وساختار سیاسی فرق میکند. امروزه در ایران حزب به معنای جدی و علمی و واقعی نداریم. بیشتر دکهها و باندهایی داریم که اینها ادعای کار حزبی دارند. وقتی رهبران یک حزب از تعداد انگشتان دست بیشتر نمیشوند، یا نخبگان آن به ۵۰ نفر نمیرسد یا جامعیت و عضویت اش به چند خیابان و محله برمی گردد، حزب محسوب نمیشود. اگر یک حزب شفافیت، پاسخگویی و مسئولیتپذیری نداشته باشد، بیشتر یک دکه است تا حزب.
- میتوان این طور تحلیل کرد که رسانه خصوصی، امنیت شغلی، رانت اطلاعاتی و حمایتهای سیاسی کمتری نسبت به رسانه دولتی یا نهادهای عمومی دارد؟
- شاید بتوانم بگویم حمایت سیاسی خیلی در تولید رسانه ای و عنصر رقابتی مهم نیست، ولی رسانهای که درون دولتها و مراکز قدرت است، دسترسیهای بالاتری دارد.امروزه رسانههایی داریم که وابسته به قوه قضائیه و یا قوه مجریه هستند، پس دسترسیهایشان به درون این قوه ها خیلی بالاتر است. در رقابت هر کدام از اینها جای خود را دارند اما مهمترین مسئله دو نکته است، یکی حرفهای بودن و خلاق بودن و دوم ارتباط مناسب و فعال با مشتری. امروزه در جامعهای مثل ایران که دسترسی به رسانهها بسیار گسترده است و شبکههای اجتماعی بسیار تعیینکننده شده اند و خود را بر بسیاری از مراکز قدرت تحمیل کردهاند، دسترسی به اطلاعات کار سختی نیست و رانتها خیلی تعیینکننده نیستند. در جامعه ما چیزی به نام طبقه بندی و راز خیلی نمیتواند عمر داشته باشد.به دنبال هر رخدادی رسانه های متنوع بلافاصله دسترسیها وامکان مطلع شدن را فراهم میآورند. چون خوشبختانه تنوع شبکههای اجتماعی، روزنامهها و نشریات تخصصی به مخاطب کمک میکند، کالای خود را به شکل تازه و مناسب انتخاب کند. البته این ضعف هم وجود دارد که میزان واحدهای اطلاعاتی و حجم آن به نسبت خیلی از کشورها بسیار بالاست. اما بستهبندی، شکل، آرایش و نوع ارائه به گونهای نیست که برای قشرهای خیلی وسیعی از جامعه قابل استفاده باشد. خیلی از این سری اطلاعات منتشره عملا حشو میشود و از بین میرود. برای این که دربستهبندی مناسب و قابل قبول مشتری و مخاطب قرار ندارد. یعنی برای مشتری جذاب نیست. متاسفانه ما در صنعت بستهبندی به شدت هم در اقتصاد ضعیف هستیم و هم در رسانه. بیشتر مثل یک چرخ دنده هرز میمانیم که انرژی مصرف کرده، به چرخش هم درمی آید، اما سیستمی را به حرکت درنمی اورد.
- هویت ملی دارای چه وجوهی است؟
- هویت ملی دارای وجوه گوناگونی است،از جمله اینکه هویت ملی با حقوق شهروندی و شهروند ملی رابطه نزدیکی دارد که به طور سنتی به برابری انسان هایی که عضویت یک دولت ملی را پذیرفته اند تاکید شده است.برای این افرادغیر از تمایزات نژادی، زبانی و قومی، حقوقی مطرح است که اهم این حقوق عبارتند از: • برابری در فرصت دستیابی به جایگاه های سیاسی و اداری جامعه؛ • برابری در فرصت های اساسی، مانند تحصیل، شغل مناسب و امکانات رفاهی؛ • تساوی در حقوق و امتیازات قانونی؛ • برابری در حقوق مربوط به مشارکت سیاسی؛ در هویت ملی این سوال مطرح است که فرد خود را عضو چه واحد سیاسی می داند و تا چه اندازه احساس خودیت و یا بیگانگی او با واحد سیاسی عمیق است؟ واینکه افراد ساکن در یک جغرافیای سیاسی خاص و تحت حاکمیت قوانین جاری، آیا ازلحاظ روانی نیز خود را عضو آن واحد می دانندیا خیر؟پس،اعضای یک جامعه اگر احساس کنند که در دستیابی به حقوق مذکور،موقعیتی برابر با یکدیگر دارند، هویت ملی بحران کمتری خواهد داشت، اما اگرافرادی نتوانند خود را در فرایند ملت سازی، ادبیات ملی، زبان رسمی، تعلقات عمومی و مذهب رسمی هماهنگ کنند،به حاشیه رانده شده و احساس محرومیت می کنند و موجب تقویت هویت های مادون ملی مانند قومیت ، نژاد ، محله گرایی و ... می شود.