برای دانلود فایل پی دی اف کلیک کنید
به نام ایزد یکتا
مروری بر الگوی رشد و رونق اقتصادی چین
چين کشوری کارآفرين و موفق در مسیر رشد اقتصادی است که با مديريتی پويا، الگويی نوين, موفق و متفاوت را به جهانیان ارائه کرده است. همایش ایران ۱۴۰۴ که با هدف جلب و جذب سرمایه گذاری و بررسی چالشها و راهکارهای ان تشکیل شده است. تلاش دارد تا با بررسی الگوی رشد و تلاش چند دهد گذشته چین برای رونق اقتصادی و کسب رفاه عمومی تجربه این کشور را مورد ارزیابی و بازبینی قرارداده و چالشها و راهکارهای ان را فهرست نماید:
چين درسال ۱۹۷۹ کشوری است کمونيستی با نظام سياسی بسته و اقتصادی سوسياليستی که از لحاظ تکنولوژی, آموزش و ارتباطات با دنيا از ايران آن دوران که در ابتدای انقلاب اسلامی به سر می برد عقب تر و ناتوان تر بود. اما از سال ۱۹۸۰ اين کشور شروع به برنامه ريزی و حرکت برای رشد اقتصادی همه جانبه کرد. به طوری که امروز با کشوری به مساحت ۹ ميليون کيلومتر مربع و يک ميليارد و چهارصد ميليون نفر جمعيت روبر هستيم که طی دو سه دهه گذشته نزدیک به هشتصد ميليارد دلار سرمايه خارجی را به صورت FDI (سرمايه گذاری مستقيم خارجی) جذب کرده و فقط در سال گذشته توانسته ۸۰ ميليارد دلار سرمايه خارجی را وارد اقتصاد خود کند. چين امروز کشوری با فن آوری قابل قبول و قدرت کپی سازی زياد است. اين کشور هم اکنون به سمت Brand سازی حرکت می کند و دومین صادر کننده بزرگ جهان است.
آغاز حرکت اين اژدهای خفته و شکیبا از آنجا شروع شد که روشنفکران پويای عضو کمونيست چین که در واقع نسل دوم انقلاب چين بودند، به اين نتيجه رسيدند که ديگر ایده مائوئیستی امکان توسعه چين را فراهم نمی آورد. لذا تصميم گرفتند تا درهای کشور را به سوی تکنولوژی،اطلاعات و تجربيات بيرون از مرزها بگشايند. لازم به ذکر است که انقلاب فرهنگی در چين که چينی ها آن دوران را دهه سياه می نامند باعث شد که چين از جهان منزوی شده و به صورت سيستمی بسته درآيد که سياست جديد، در تکاپو برای شکست اين حصارها بود. بنابراین، حزب کمونيست تصميم گرفت که چند صد نفر از مديران، مسوولان و نخبگان را از سراسر چين از دستگاهها و سازمانهای مختلف جدا کرده و در دانشگاههای غربی تحت آموزش قرار دهد. محتوای اين آموزش، مديريت، حقوق، ارتباطات بين الملل، زبان و اقتصاد بود که اين طرح به عنوان “طرح مشعل” نامگذاری شد. در ادامه، هر کدام از افراد آموزش ديده ملزم بود که ده نفر ديگر را آموزش دهد و هر کدام از اين ده نفر ملزم به آموزش ده نفر ديگر بودند که اين روند به صورت خوشه ای پيش می رفت. اما اين اقدام کافی نبود چرا که دولت به اين نتيجه رسيد که هنوز توان استفاده از سرمايه و توانايی خارجی را ندارد و نمی تواند این امکان پیشران را وارد کشور کند پس به فکر جذب چينی های ماوراء بحارافتادند.
چينی ها ی ماوراء بحار (حدود ۳۰ تا ۳۲ ميليون در آن هنگام) افرادی بودند که پس از انقلاب،از چين فرار کرده بودند و از نظر چين به عنوان مخالفان سیاسی حکومت شناخته می شدند. اما رهبری چين آقای «دنگ شيائوپينگ» دستور تشکيل وزرات چينی های ماوراء بحار را داد که وظيفه اصلی آن حفظ ارتباط با چينی های خارج کشور بود. اين وزارت خانه ارتباط با تمام «چايناتاون ها» را سازماندهی کرده و نگذاشت که چينی های خارج از کشور زبانشان، لباس محلي شان و فرهنگ شان را فراموش کنند.
در گام بعدی اصول تغییر راهبردی چين پايه ريزی شد که عبارت بود از:
۱- حفظ و ادامه سياست درهای باز
۲. حفظ ثبات و آرامش سياسی
۳. گشايش تدريجی فضای اجتماعی
۴. بسط و توسعه وحدت و يکپارچگی
۵. ايجاد فضای اعتماد و همکاری با همسايگان
۶. تنش زدايی در ارتباطات بين المللی
برای مثال، اين کشور توانست با سياست تنش زدايی باعث شود، مخارج نيروی نظامی در مرزها را به کمترین میزان برساند. چين در راستای اجرای اين اصول، اقدامات زير را در پيش گرفت:
– توسعه منابع انسانی با اولويت جوانان و نوجوانان و با محوریت علوم انسانی به خصوص مديريت، حقوق، اقتصاد و روابط بين الملل.
– توسعه فن آوری و تمرکز بر روی Hi-tech .
– تبديل ارزشها و شعارهای فرهنگی و جهانی کمونيسم به شعارهای ملی مانند چين بزرگ، چين مرفه و تولید محصولات فرهنگی، يعنی ترجيح منافع ملی بر منافع حزبی و ايدئولوژيک.
– ايجاد اشتغال برتر و توليد انبوه با تکيه بر پيشتازی در قيمت.
– سردادن شعار عقلانيت جمعی، جهان بدون جنگ، چين صلح دوست، برای نشان دادن چهره ای جديد صلح طلب و همراه باعقلانيت جمعی از چين به جهان و نشان دادن حاشيه ای امن برای سرمايه گذاری و ارتباطات مستمر.
– مشارکت دادن همه افراد و اقشار در توسعه و تقویت حلقه حزب کمونيسم.
– تصرف بازارهای جنوب شرق آسيا و سپس کل آسيا و افريقا و در گام بعد امريکای لاتين، سپس اروپا و بعد امريکا.
– دسته بندی و استانداردسازی همه کالاها به چهار استاندارد A برای امريکا و اروپا, B برای ژاپن و کشورهای جنوب شرق آسيا, C برای کشورهای در حال توسعه و D برای مصرف داخلی. البته اين نکته قابل توجه است که وارد کنندگان ايرانی به دليل بی ضابطه بودن, سنتی بودن و آزاد بودن ورود هر کالايی و با هر استانداردی به کشور، از کالاهای دارای استاندارد D چين به جای A و Bو C وارد می کنند.
سیاست های بین المللی و چارچوب روابط خارجی:
– دوستی با همة کشورها و به تعويق انداختن اختلافات.
– دوری از بلوک ها و اتحادهای خطر آفرين برای جذب سرمایه.
– آوردن فن آوری به درون کشور و بومی سازی آن که در اين زمينه چينی ها استعداد بسيار خوبی دارند و آن هم به دليل ارتباط خوبی است که با چينی های ماوراء بحار دارند.
– به کارگيری توان و مديريت خارجی.
– اصلاح قوانين و مقررات سخت، دست و پاگير و تند .
– اعطای تسهيلات ويژه به چینی های آن سوی آبها و خارجی ها.
– ايجاد پيوند بين کارآفرينان، توليد گران و مديريت.
– همگانی کردن ادبيات و فرهنگ صلح آميز، مسالمت جويانه و قانونمند.
ترويج اين پيامها در درجه اول بر عهده حزب کمونيست و اعضای آن بود. زيرا تنها ساختار قابل تکيه چين، حزب کمونيست است که امروزه حدود ۹۰ ميليون نفرند که به طور عمده از نخبگان و فرهيختگان چين هستند. این ماموریت در درجه دوم بر عهده چينی های ماوراء بحار و در درجه سوم بر عهده مديران ميانی و فن آوران و درجه چهارم بر عهده دانشجويان و دانش آموزان و در پايان بر عهده ارتش و نيروهای «ميليشايی» چين قرار گرفت.
در گام سوم، چينی ها می بايست مسير توسعه را تعريف می کردند که در اين رابطه دو ر اه پيش روی آنان بود. راه اول راه غرب بود که بر عقلانيت و نظم و انضباط و قانون گرايی استوار بود و راه دوم تکيه بر اخلاق، سنت، ارزشها و مرام بومی و ملی چين. در اين ميان، چین چابک و چیره دست، راه سومی را برگزيد که آن در اصل، مدل ترکیبی از عقلانیت غربی و انسجام قانونی و اخلاقی چینی و متکی بر فرهنگ کنفوسیوسی بود. بدين طريق، رونق و پیشرفت اقتصادی و رفاه عمومی بر مبنای اقتدار سياسی و امنيتی را در پيش گرفت. يعنی مرام کنفسيوسی که بر اخلاق ونظم و انضباط و قانون گرايی استوار بود، در کناراصل انسجام قانونی و عقلانیت ابزاری غربی قرارگرفت و آفرینشگر رشد و رونق اقتصادی و رفاه عمومی در کنار اقتدار سياسی و امنيتی گردید. يعنی مرام کنفسيوسی، نظم و انضباط آهنین حزب کمونيست و خصوصيات نژاد زرد که عبارتند از پشتکار، صبر، قناعت و سازمان پذيری، در کنار مدیریت غربی به چین روح تازه ای بخشید. حال چينی ها برای توسعه کشور نياز به سرمايه گذاری خارجی داشند، اما اين کار مشکلی بود چرا که ورود خارجی ها مشکلاتی به بار آورد از جمله:
۱. نگاه و علائق ملی و هويت شهروندی چين تضعیف می شد.
۲. بافت هندسی افکار عمومی بهم می خورد.
۳. منابع فرا مرزی محوريت پيدا می کرد.
۴. قدرت اخلاقی و ارزشی جامعه کاهش می یافت.
۵. احساس نابرابری اجتماعی به سطوح جامعه رسوخ می کرد.
آقای «دنگ شیائوپینگ» که وی را می توان “معمار چین نو” ناميد، برای رفع اين مشکل می گفت: “ما درب ها را باز می کنيم تا هوای آزاد وارد کشور شود و ممکن است که همراه آن حشره های مزاحم هم وارد شوند. اما راه حل بستن پنجره ها نيست. بلکه راه حل گذاشتن توری هائی است که اين توری ها هويت، ارزش ها اخلاقيات و آداب و رسوم چينی ها را حفاظت نمایند”.
اکنون چين چالشهايی روبروی خود دارد که عبارتند از:
۱. چالش مطالبات سياسی وتحرک های اجتماعی،
۲. چالش اشتغال: چين سالانه به ۳۰ ميليون شغل نياز دارد.
۳. چالش فقر و غنا در بين مناطق مختلف چين،
۴. چالش زمان و رقابت های فشرده بین المللی،
۵. چالش مديريت منابع خارجی، بدليل به وجود آوردن طبقه ای مرتبط با خارج مرزها در کشور،
۶. چالش رقابت با امريکا، سپس ژاپن و پس از آن اروپا و بعد هند،
که البته چين همه آنها را درک کرده و برای آن راه حل ارائه داده و از سوی ديگر فرصتها و امکاناتش را شناخته که عبارتند از:
الف. جمعيت: در چين جمعيت به جای تهديد بودن يک فرصت است و اين هنر مديريت چينی است.
ب. نژاد زرد با خصوصيات ممتاز آن.
ج. ساختار اجتماعی متحد و منسجم و تابع.
د. امنيت عمومی قابل اتکاء .
ه. منابع و کانی های متنوع .
و. چينی های ماوراء بحار .
*****************************************
حال باید دید با این چین نو چگونه باید تعامل کرد و چه ظرفیت هائی برای همکاری میان دو کشور وجود دارد؟
در زمان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران ، رابطه مابا چين رابطه ای صرفاً تجاری بود. پس از جنگ و تا کنون رابطة اقتصادی دو طرف مناسباتی پروژه ای است و راهکار آینده به یقین بایدرابطه ای مشارکتی و سرمایه گذاری با چين باشد که مکانيزم های آن در گرو قدم گذاردن در مسیر مناسبات راهبردی ايران و چين است که عبارتند از:
۱. ايجاد فضای اعتماد، باورسازی و اطمينان دوجانبه.
۲. همکاری برد – برد با چين.
۳. شفاف سازی عرصه ها و ظرفيت های همکاری.
۴. تشکيل واحدها و بنگاههای مشترک .
اين مکانيزم ها می تواند بر پايه های زير بنا شود:
۱. جمعيت با سواد، کارشناس و نخبه ايرانی که هم اکنون نيز بسياری از دستاوردهای کشور حاصل استفاده از جوانان است.
۲. منابع انرژی گسترده ايران.
۳. موقعيت ژئو استراتژيک و جایگاه ترانزیتی ویژه ايران در منطقه و جهان.
۴. شرايط ناپايدار خاورميانه و ثبات داخلی ايران به عنوان تنها گزينه ممکن برای بستن پيمان همکاری و گذرگاه های شمال جنوب و شرق به غرب.
۵. مواضع نزديک سياسی دو کشور.
۶. منافع منطقه ای مشترک.
امید است با تلاش سیاستگذاران و دست اندرکاران و دستگاهها و بنگاههای بخش خصوصی دو کشور بتوان مناسبات قابل اتکای مبتنی بر “راهبرد برد،برد” میان پکن و تهران طراحی نمود.
دکتر فریدون وردی نژاد
f.verdinejad@gmail.com
منابع:
۱-جهان پسا امریکایی، فرید زکریا
۲- کمیسیون توسعه و اصلاحات چین
۳- منابع مرکز ایرانشناسی دانشگاه پکن و کرسی ایرانشناسی دانشگاه مطالعات خارجی.