برای دانلود فایل پی دی اف کلیک کنید
آشنایی با ماهیت و نقش گروههای فشار در سازمانهای انگلیسی
چکیده:
امروزه گروههای فشار ماهیت جدانشدنی در بین سازمان های گوناگون دارند و به همین دلیل است که مطالعه این گروهها ،اجتناب ناپذیر می باشد.در این نوشتار سعی شده است تعریف کلی از گروههای فشار ارائه داده شده و هم چنین با ارائه نظریه های متفاوت در این باب، مروری بر ماهیت گروههای فشار در «انگلیس» ارائه گردد.آنچه که به آن اشاره می شود برای آشنایی با این گروهها و عملکرد آنها در سازمان های انگلیسی بوده وبه نظر نمی رسد که مطالب بیان شده در مورد وضعیت این گروهها در سایر کشورها نیز صادق باشد.
واژگان کلیدی: گروههای فشار ، نظریات ، قوای سه گانه ، انگلیس
مقدمه:
«روسو» و دیگر متفکران سیاسی ایدهآلیست نظر دادند که شهروندان باید گرایشهای خاص خود را سرکوب کنند وبه جای آن شعور و آگاهی مشترک خیر عمومی را رواج دهند. اما امروزه به طور کلی قبول شده است که مفهوم «خیر عمومی»مبهم و غیر واقعی است، زیرا به طور روز افزون دانسته می شود که منافع جامعه مستلزم توازن وتعادل منافع افراد است نه قربانی کردن منافع یکی در برابر دیگران. هنر سیاست آن است که با متوازن کردن منافغ گوناگون جامعه ، همه آنها را با بیشترین میزان رضایت تأمین کند.(عالم،۱۳۸۸،۳۵۷) مفهوم رسمی گروههای فشار که به آن گروه ذینفوذ هم گفته می شود ابتدا در آمریکا ترسیم شد و برای مطالعه تأثیر سازمانها و انجمن های خصوصی بر دولت مورد مطالعه قرار گرفت. و اولین کتاب مطرح شده در این زمینه از«آرتور بنتلی» بوده که در سال ۱۹۰۸ میلادی تحت عنوان «روند حکومت» به رشته تحریر درآمده و به نقش این گروهها پرداخته است.وی در این کتاب ،این گروهها را بصورت یک فرآیند سیاسی در جریان زمان ،مورد توجه قرار داده است.(کرد نائیج،۱۳۸۵،۶۷) امروزه مفهوم گروه ذینفوذ این امتیاز رادارد که مفهوم عمومی است و مطالعه تطبیقی پیکارهای سیاسی را در رژیمهای دموکراتیک و نظامهای قدرت گرا در میان ملل جدید و ملل قدیمی را امکان پذیر می سازد.(دوورژه،۱۳۸۶،۱۷۵)و شاید به این صورت بتوان گفت،که گروههای فشار در قالب سازمانی برای دفاع از منافع خود دست به اعمال فشار بر قدرت عمومی و دولتی زده تا تصمیمات آنها را با منافع خود همراه سازند(نقیب زاده،۱۳۸۷)
تعاریف کلی از گروههای فشار:
مورییس دوورژه درکتاب «جامعه شناسی سیاسی» خود،در مورد گروههای ذینفوذ چنین می گوید: «گروههای ذی نفوذ مستقیمادر فتح قدرت و اجرای آن مشارکت نمی کنند،بلکه در حالی که خارج از قدرت باقی می مانند،آن را متأثر می سازند و بر آن «فشار» وارد می کنند. گروههای ذینفوذ در پی تأثیر بر زمامدارانند، نه آن که زمامدارانی از خود را به قدرت بنشانند.» دو اصطلاح گروه فشار و گروه ذینفع بعضا به طور متناوب و به جای یکدیگر به کار میرود که البته در عرف سیاسی یا بنابر قول انگوساکسون بیشتر به «گروهای فشار» مشهور است.«پاتریک گانینگ» معتقد است گروه فشار به جمعی از افراد گفته میشود که اهداف سیاسی داشته و می خواهند قوانین را تحت تأثیر قرار دهند و گروه ذینفع به مجموعه افرادی اطلاق میشود که دارای علائق مشترک بوده و اهداف سیاسی ندارند(کرد نائیج ،۱۳۸۵ ، ۶۹ به نقل از زاراتیگویی ،۲۰۰۴). به گفته «وینر»،مقصود از گروه فشار هر گونه سازمان داوطلبانه بیرون از ساختار حکومتی است که می کوشد بر جابه جایی یا انتصاب مقامات حکومتی،اتخاذ سیاست عمومی و اجرا یا اصلاح آن تأثیر گذارد.(عالم،۱۳۸۸،۳۵۹) الوانی در کتاب «تصمیم گیری و تعیین خط مشی دولتی»،گروههای فشار را گروهها و تشکلهایی معرفی می کند که با نفوذ در امر خط مشی گذاری عمومی،اثرات تعیین کننده وجهت دهنده ای را به جای می گذارند(کرد نائیج،۱۳۸۵،۷۰)
تفاوت گروه های فشار با احزاب:
یکی از تفاوت های بین احزاب و گروههای ذینفوذ ،درجه مسلک گرائی آنان است.احزاب سیاسی تلاش دارند تا بطور علنی و رسمی قدرت سیاسی را مستقیما در دست بگیرند و یا در آن شریک شوند تا بتوانند به اهداف خود که در اساسنامه بطور واضح و عمومی اعلام کردهاندجامعه عمل بپوشانند. در حالی که گروههای ذینفوذ(منظور گروههای فشار) نمی خواهند قدرت را در دست بگیرند یا حتی در آن مشارکت کنند،بلکه خود بخشی از طبقه حاکم بشمار می روند ولی جزو هیئت حاکمه نیستند.(کریم نیا) احزاب ،اکثرا به تجمیع منافع پرداخته در حالی که گروههای فشار به پیوند منافع افراد توجه داشته و با بدست آوردن یک خواسته و کسب رضایت افراد مانع از دست زدن به رفتارهای خشونت آمیز می شود.(نقیب زاده،۱۳۸۷) حزب سیاسی گردهمایی بزرگتری است ودر سیاستهای کشور آشکارا نقش حیاتی ایفا می کند،اما گروه فشار، محفل محدودی دارد وبا ماندن در پشت پرده نقش خود را بازی می کند.حزب سیاسی در سیاست شرکت دارد زیرا ماهیت آن سیاسی است ، اما گروه فشار چنین هدفی ندارد.(عالم،۱۳۸۸،۳۶۰)
نظرات تئوری سازان در مورد گروههای فشار:
نظرات «آلموندو پاول»:
سازمان های گروه فشار را به چهار نوع عنوان می کند:
۱.منفعتی،بی نام و نشان: خود جوش بوده و در حالت ناپایداری بسر برده و دست به خشونت می زنند.
- منفعتی، غیر انجمنی ، غیر ارادی : مانند پیوندهای خویشاوندی یا اعتقادی
- منفعتی، نهادینه و رسمی: سازمان های دولتی مانند ارتش و پارلمان
- منفعتی،انجمنی،ارادی: از منافع گروه دفاع می کند. .(نقیب زاده،۱۳۸۷)
البته ،بیشتر نظریه پردازان ، رسمی و نهادینه بودن آن را قبول نداشته و آن را از اجزاء تعریف گروه های فشار نمی دانند.
هم چنین چایلدز سه روش را برای نفوذ و تأثیر این گروهها مطرح می کند:
- با تحت تأثیر قرار دادن توانایی تعقل مردم با برگزاری سخنرانی ها و کنفرانس های مطبوعاتی.
- با تحت تأثیر قرار دادن هر گونه عقیده و ترغیب ان،مانند:عواطف ، نفرت ، ترس، عشق.
- برای جلب توجه به خواسته های خود از هر تاکتیکی استفاده و با تبلیغات ویژه بر انتخابات تأثیر می گذارند.(عالم،۱۳۸۸،۳۶۳)
موریس دوورژه درکتاب« اصول علم سیاست »،گروههای فشار را به سازمان های زیر تقسیم کرده است :
- منحصرا سیاسی
- بعضا سیا سی
- غیر سیاسی
اما او معتقد است که اغلب سازمانها ،غیر سیاسی اند.اگر یک گروه ذینفوذ ،کارش فقط دخالت در قلمرو سیاست و تشبث به قوای عمومی باشد «منحصرا سیاسی » است.برای مثال: جمعیت مجلسیان مدافع آزادی تعلیم و تربیت در آمریکا. رعکس،یک گروه،هنگامی «بعضاّ سیاسی» است که فشار سیاسی تنها جزئی از فعالیتش باشد و علل وجودی دیگرو وسائل اجرایی دیگری نیز داشته باشد.مانند:اتحادیه کارگری. (دوورژه،۱۳۸۶،۱۷۲)
کوکسال گروههای فشار را به دو دسته تقسیم می کند،گروههای صنفی و گروههای ایدئولوژیک.گروه صنفی: گروهی است که عضویت در ان،مستلزم داشتن منافع شخصی مشابه است و بیشتر این منافع جنبه های اقتصادی را مورد نظر دارد.مانند: خانه کارگر. گروه ایدئولوژیک:گروهی است که اعضا دارای منافع مادی مشترک نیستند بلکه دارای منافع ایدئولوژیک و به قولی منافع غیر مادی مشترک هستند و نگرششان مشابه است. (کرد نائیج،۱۳۸۵،۷۱)
ویژگی های گروههای فشار:
۱.نفع شخصی: ریشه تکوین گروه فشار است.
۲.چهره پنهان سیاسی: این گروهها رنگ چهره سیاسی خود را بنابه اقتضا حفظ میکنند یا از دست می دهند.
۳.تفاوت با حزب سیاسی: این گروهها ،برخلاف احزاب سیاسی،درپی کسب قدرت عمومی نیستند.
۴.سیاسی یا نیمه سیاسی اند
۵.جهان گستری:این گروهها در همه کشورها وجود دارند و در برگیرنده انواع سازمانهای بازرگانی،کارگری،کشاورزی،نهادهای دینی و سایر گروههای اقتصادی و حرفه ای است.(عالم،۱۳۸۸،۳۶۰)
استراتژیهای گروههای فشار در قالب قوای سه گانه:
الف. قوه مقننه(مجلس)
این نوع اقدامات برای اعمال فشار دو مقطع قبل و بعد انتخابات قابل مطالعه می باشد.در قبل از برگزاری انتخابات ،گروههای فشار با کمک به نامزد مورد نظر ، برای بهره برداری بعد انتخابات و برقراری روابط غیر رسمی با او فعالیت می کنند.
و فعالیت های بعد انتخابات، شامل بدست گرفتن کمیسیونها و کمیته های تخصصی مجلس می باشد چرا که هجوم بر یک کمیسیون خاص به مراتب از هجوم به کل مجلس آسانتر است.
(کرد نائیج،۱۳۸۵،۷۶ به نقل از سانتوس،۲۰۰۴؛دشارز و فریمن،۲۰۰۵؛پللو،۱۳۷۰).
ب.قوه مجریه
گروههای فشار بر قوه مجریه که سیاست عمومی را تدوین می کند،نفوذ اعمال می کنند. در شکل پارلمانی حکومت ،گروههای فشار، از راه قوه مقننه بر قوه مجریه نفوذ می کند اعضای منتخب گروههای فشار در قوه مقننه ، با طرح سؤال، استیضاح ، تعطیل موقت جلسات مجلس، پیشنهاد رسمی توسط کمیته های مشورتی خود قوه مقننه ، بر قوه مجریه نفوذ می کند.(عالم،۱۳۸۸،۳۶۲)
ج. قوه قضائیه
راه مطلوب اثر گذاری بر قضات ،ایجاد افکار عمومی در مورد آنها ست که این دموکراتیک ترین را ه محسوب می شود.«سرمقاله های مهم » دیوان عالی کشور را در زمان گزینش قضات تحت تأثیر خود قرار می دهد. (عالم،۱۳۸۸،۳۶۲). تنظیم مسایل مربوط به حقوق مدنی افراد یا بخشی از جامعه از جمله حقوق و آزادی زنان یا رنگین پوستان و یا یک قومیت خاص یا مهاجران و … که در حیطه وظایف بخش قضایی است می تواند زمینه های لازم را برای اعمال فشار گروههای ذینفوذ فراهم سازد. ( کرد نائیج،۱۳۸۵،۷۶ به نقل از سانتوس،۲۰۰۴؛پللو،۱۳۷۰؛لیندبلوم،۱۹۹۱). بنابراین ، این گروهها هم در جوامع دموکراتیک و هم در جوامع توتالیتر نقش ایفا می کنند با این تفاوت ،که در جوامع دموکراتیک ، فعالیت این گروه ها متوجه حکومت بوده ولی در جوامع توتالیتر، درست به جهت مخالف جریان می یابد. مسئله قابل توجه این است که این گروه ها ،هر زمان بدون احساس مسئولیت ،نهادهای سیاسی را تحت فشار قرار دهند و برای تأمین منافع خود، به منافع عمومی آسیب بزنند برای حکومت نمایندگی خطرناک می شوند.(عالم،۱۳۸۸،۳۶۱)
نقش گروههای فشار در سیاست انگلیس:
گروه های فشار ،اغلب با عناوین گروه های ذینفع یا لابی ها و یا گروههای اعتراض شناخته می شوند و اغلب معانی آن جدا از گروههایی که فشار فیزیکی و عملیاتی وارد می کنند می باشد. در انگلیس،احزاب سیاسی تعدد کمتری دارند در حالی که شمار گروههای فشار به هزاران می رسد.گروههای فشار ،هم می توانند سازماندهی عظیمی مانند ،«کنفدرا سیون صنعتی انگلیس» داشته باشد که ارائه دهنده ۱۵۰ هزار کسب و کار میباشد و یا می تواند یک سازمان محلی مانند انجمن مقیم منطقه مرکزی« لیمینقتون» را شامل شود که با عضویت کمتر از ۳۰۰ خانه دار، مبارزه ای را جهت حفظ ویشرفت چشمه آب معدنی « لیمینقتون»را سازماندهی کرده است.
انواع گروه های فشار :
۱.گروه های بخشی
(Sectional groups)
گروههایی هستند که منافع یک بخش از جامعه را تأمین می کنند مانند ،گروه «واحد ملی معلمان» ،«انجمن پزشکی بریتانیا»،جامعه تاجران و صاحب کارخانه های ماشین و از این قبیل.این گروه ها بر کمیت اعضا توجهی نداشته و سعی در جذب افرادی هستند که اهداف گروه را تأمین کند.
۲.گروه های تبلیغاتی
(Promotional groups)
این گروه ها سعی در ترویج یک مسئله و موضوع ویژه هستندکه برخی آنها را «گروههای سببی» می نامند.این گروهها منفعت مستقیم و اقتصادی را جویا نیستند.مانند،مبارزه برای خلع سلاح هسته ای و یا صلح سبز.
در کتاب «گروه های فشار ، سیاستها و دموکراسی در بریتانیا»نوشته «وین گرنت»*،گروه های فشار را بر اساس موقعیت و روش به دو گروه تقسیم کرده است:
۱.خودی یا عضو دستگاه
(Insider groups)
این گروه ها روابط قوی با تصمیم گیرنده ها داشته و بطور مرتب با آنها مشورت دارند و حتی به طور مرتب جلساتی را با هیئت وزیران و یا کارمندان دولت دارند. این گروه ها به یک سری قواعد وفادار بوده و حمله ها و هجوم عمومی را متوجه وزیران نمی کنند.
۲.غیر خودی یا خارج از دستگاه
(Outsider groups)
این گروه ها امکان دسترسی به وزیران را نداشته و منتظر بدست آوردن موقعیت های سیاسی هستند.این گروه ها به طور ایدئولوؤی مدار با سیستم سیاسی مخالف بوده و منتطر تغییر شرایط سیاسی ،مانند تغییر در حکومت هستند. (منبع ۷)
نتیجه گیری:
امروزه گروههای فشار ماهیت آشکارتری نسبت به گذشته دارند چرا که وجود این گروه ها بعنوان گروه های ذینفوذ غیر قابل انکار می باشد . ولی میزان حضور آن ، در جوامع متفاوت بوده ونوع حکومت نیز از عوامل تأثیر گذار می باشد.. این گروهها در جان هر حکومت ، یعنی قوای سه گانه نفوذ کرده و در تعیین سیا ستها و خط مشی سیا سی و اقتصادی اثر گذاشته و خود از آن منتفع هستند.این مقاله بر فعالیت این گروهها در سیاست انگلیس مروری داشته و بر این واقعیت اذعان دارد که گروه های فشار در جوامع سیا سی فعال ، پر رنگ تر می باشند.
ملاحظه : بنا به درخواست محقق روی سایت قرار گرفت.
فاطمه پورمعصوم
منابع:
۱.دوورژه ،موریس(۱۳۸۶)؛ اصول علم سیاست ؛ ترجمه ابوالفضل قاضی ؛ تهران : انتشارات آگاه.
۲.جمالی، حسین(۱۳۸۰) ؛ مبانی علم سیاست ؛تهران: مرکز تحقیقات اسلامی.
۳.کرد نائیج،اسدا…(۱۳۸۵)؛ نقش گروه های فشار در شکل دهی خط مشی عمومی ؛ فصلنامه فرهنگ مدیریت ،سال چهارم، شماره دوازدهم،ص۸۲-۶۵
۴.عالم ،عبدالرحمن (۱۳۸۸)؛ بنیاد های علم سیاست ؛تهران:نشر نی.
۵.نقیب زاده،احمد(۱۳۸۷) ؛ در آمدی بر جامعه شناسی سیاسی ؛ تهران: سمت.
۶.کریم نیا،حمید ؛ گروههای فشار
www.kherad.info/articles/?aid=37
۷ . http://www.historyiearningsite.co.uk/pressure_groups.htm