برای دانلود فایل پی دی اف کلیک کنید
جایگاه و نقش رسانه ها در سیاستگذاری جوامع امروزی
دکتر فریدون وردی نژاد
verdinejad@verdinejad.com
وسايل ارتباط جمعي جايگاه ممتاز و بي بديلی براي ظرفيت سازي در عرصه مشروعيت بخشي و مقبوليت دهي به خط مشي ها و استراتژيها ها و برنامه هاي اجرايي در عرصه هاي گوناگون سيستم هاي سياسي و رابطه حكومت گنندگان و حكومت شوندگان و نخبگان دارند.از اين رو رسانه به مثابه منبع قدرت قوي مورد علاقه و توجه تمام ذينفعان حاكميت ها در جوامع است، زيرا آسان تر و سريعتر ازابزار ديگر مي تواند در كسب ، حفظ و بسط قدرت در تمامي عرصه ها فعال باشد.
اين توان و ظرفيت رسانه ای ناشي از عوامل زير است :
۱ – رسانه به مثابه منبع قدرت، آنچه پيوند رسانه با توسعه سياسي را بيش از پيش تنگاتنگ مي نمايد ورسانه را به مثابه منبع قدرت بي بديل تبديل مي كند، توان ،ظرفيت واستعداد ماهوي رسانه براي تاثير گذاري در گستره زمان و مكان است كه اين تاثيرگذاري برگرفته از عواملی نظیر:
- توانايي رسانه درجمعي كردن روابط اجتماعي براي حضور و مشاركت افراد در عرصه هاي گوناگون،
– رابطه تنگاتنگ ميان اطلاعات و قدرت،
– شكل گيري سازمانهاي ديوان سالار و پر رنگ ترشدن ارتباطات جمعي و نقش رسانه ها به عنوان پل ارتباطي ميان سازمانها و محيط،
– نقش واسطه گري وسايل ارتباط جمعي ميان افكار عمومي و حاكميت ها،
– وابسته شدن تمامي فعاليت هاي اقتصادي و فرهنگي و اجتماعي به تكنولوژيهاي ارتباطي و شيوه هاي ارتباط با مشتري بويژه در عرصه تبليغات تجاري،است .
عرصه رقابت ميان وسايل ارتباط جمعي در واحد زمان كه براي وسايل ارتباط جمعي نه روز و ماه و سال بلكه دقيقه و لحظه است آنان را به منبع قدرت تبديل مي كند. تبديل شدن اطلاعات به عنوان يك محصول و كالا و ظرفيت ماهوي آن براي توليد به اشكال گوناگون متن ، صوت و تصوير، ظرفيت وسايل ارتباط جمعي براي بازيگري در صحنه قدرت را به شدت افزايش مي دهد .
۲ – رسانه به مثابه آفرینشگر معنا در عرصه هاي گوناگون جامعه
وسايل ارتباط جمعي به دليل توانايي شان درتوليد و خلق معنا در عرصه سياست مي توانند به خلق گفتمان ميان احزاب، گروهها ، مردم و حاكميت پرداخته و مناسبات دوسویه را تنظيم و سامان دهي نمايد.این مهم با تلفيق خلاقيت ،هنر و ظرفيت هاي رسانه اي در مسير افزايش توليدات كه به آفرینش مفاهيم و معناهاي جديد در عرصه هاي سياسي ،اجتماعي و اقتصادي در جامعه به شدت تاثير گذارند صورت می گیرد.وسايل ارتباط جمعي با آفرينش واقعيت ،انگاره، هنجار ،باور ،ارزش ،الگو،افق هاي جديد، تصوير سازي ارز شها ي نوین و باورهاي نو، رفتارهاي جديد را جهت دهي می نمايند.دریک محیط توسعه ای،خلق ژانرهاي گوناگون در عرصه هنرومطبوعات،خبرواطلاع رساني به عنوان بخشي ازبازيهاي زباني وسايل ارتباط جمعي بشمار مي رود كه در خدمت خلق باورها و ارزش ها و رفتار هاي مورد نظر قرارمی گیردوتوليدات فرهنگي در عرصه هاي گوناگون سياسي، اجتماعي واقتصادي محصول تعاملات سه عرصه مردم،حاکمیت و نخبگان در جامعه است كه رسانه ها عامل این پیوند هستند.
۳- رسانه به مثابه خالق رفتار درعرصه هاي سياسي ،اجتماعي واقتصادي
رسانه ها يكي از اصلي ترين ابزا ر توسعه از طريق كاركردهاي پنج گانه رسانه ، یعنی کاركردهای آموزشي ،اطلاع رساني، هدايت ، نظارت وسرگرم سازي مي باشند. از این رو، وسايل ارتباط جمعي به دليل ظرفيت هاي ويژه اقناع سازي از طريق جريان سازي خبري ،تبليغ سياسي و عملياات رواني به صورت گسترده عامل تاثير گذار در تحولات سياسي در جوامع محسوب مي شوند و با الگوسازي وهمانند سازي،عامل مهمي در خلق رفتارهاي مختلف مي باشند. چگونگي تعامل ميان “اطلاعات” و “قدرت” با هدف و سوگيري صاحبان قدرت در يك جامعه، ساختار اجتماعي جوامع را شكل مي دهد و مي تواند منجر به خلق يا حذف پايگاه و نقش هاي گوناگون براي تمام بازيگران صحنه سياسي در جامعه شود . رسانه با در اختيار داشتن چنين ظرفيتي مي تواند كاركردهاي گوناگوني در جامعه داشته باشد كه اين كاركردها در روابط قدرتي ميان حكومت كنندگان ، حكومت شوندگان ، نخبگان و احزاب شكل مي گيرد. شناخت اين روابط قدرت و چگونگي تعاملات ميان آنان يكي از مهمترين زمينه ها و بسترهاي شكل گيري توسعه رسانه اي در مسير توسعه سياسي است . در این مسیر، عواملی چند در اهداف کارکردی رسانه ها موثرهستند، عواملی نظیر:
- خط مشيهاي عمومي و كلي نظام سياسي در يك جامعه
- تقاضاهاي حاكميت سياسي از رسانه براي مشروعيت دهي به «اقدامات حاكميت»
- مخاطبان رسانه، مردم و انتظارات آنان از رسانه
- ساختار اجتماعي، هنجارها، آداب و رسوم و فرهنگ جامعه
- تنوع و تكثر گروه ها و قدرت آنان در تعاملات سياسي
- تعاملات ميان نخبگان جامعه با ااقليت گرداننده ؛
عوامل برشمرده در تعامل با مباني اصلي كاركرد رسانه در جامعه، اهداف كلان وكاركردي وسايل ارتباط جمعي در جامعه را تعيين مي كنند . كاركردهاي رسانه در هر جامعه آميزه اي از نظام رسانه اي، نقش هاي پذيرفته شده – ونه تعريف شده – براي رسانه ورويكردهاي رسانه اي در ايفاي اين نقش ها است. براین اساس، نظام رسانه اي در بر گيرنده اصول و قواعدي است كه رسانه در محيط سياسي، اجتماعي جوامع براي انجام وظايف خود از آن تبعيت مي كند. در حقيقت نظام رسانه اي تبلور جايگاه نظام ارتباطي در نظام سياسي يك جامعه است که تحت تاثیر نيازها و خواسته هاي متفاوت مردم، تجربه هاي خاص آن جامعه، ساختار سياسي، اجتماعي ونظام كنترل اجتماعي آن جامعه می باشد. بنا براین، رسانه در هر جامعه ای دارای نقش است، نقش رسانه اي امروزه بر اساس توسعه فناوريهاي ارتباطي به نقش های تعریف شده و نقش های پذیرفته شده قابل تقسیم است.
نقش هاي تعريف شده رسانه ها در جوامع همان نقش هايي است كه از سوي صاحبنظران علم ارتباطات به وظايف كلي رسانه بازمي گردد و مهمترين آنها عبارتند از:
- نقش نظارتي
- نقش اموزشي و اطلاع رساني
- نقش هدايت و رهبري
- نقش انتقال تمدن و فرهنگ جوامع
- نقش سرگرم سازي
بطور معمول، رسانه ها براي حضور در عرصه هاي گوناگون بيشتر بر نقش نظارتي كه برگرفته از وظيفه اي است كه به نيابت از سوي افكار عمومي بر عهده دارند، بهره مي جويند. اما نقش هايي كه در صحنه عمل براي رسانه ها مورد پذيرش قرار گرفته است به شرح زير است :
الف : نقش كنترل كننده
ب: نقش محدود كننده
ج: نقش مداخله گر
د: نقش ابزاري
اين نقش ها، هر يك در حيطه مفهوم نظري وبافت و كاركرد از يكديگر متمايز هستند.
نقش كنترل كننده
رسانه در اين نقش با مفهوم تئوريك تاثير رسانه اي دربافت وزمينه اي به نام مداخله بشردوستانه به فعاليت جايگزيني مبادرت مي نمايد. به عبارت ديگر، رسانه در اين نقش، تحت لواي اقدامات بشردوستانه دربطن موضوعات مورد توجه افكارعمومي قرارمي گيرند و اينكه چه موضوعي بايد مورد توجه افكار عمومي باشد از سوي اين رسانه ها تعيين ميشود.
نمونه بارز اين نقش، اغلب رسانه هاي غربي در پوشش اخبار بين المللي است. ايفاي اين نقش رويكردي كاملا وانمايانه را دنبال مي نمايد.اين وانمايي وعناصر اصلي آن يعني تاثير وبافت رسانه اي به عنوان واقعيت هاي منطقي پذيرفته شده تا عملكرد “جايگزيني” را پوشش واقعي و منطقي می دهد.
نقش محدود كننده
رسانه در اين نقش، با مفهوم تئوريك” سياست زمان واقعي” سرو كار دارد كه در بافت و زمينه اي به نام تصميم گيري به فعاليت هاي موثر در “محدود كردن عاملان ” همت ميگمارد.
ايفاي اين نقش نيز مبتني بر عناصر اصلي، يعني مفهوم تئوريك زمان واقعي و بافت تصميم گيري كه هردو به عنوان واقعيت هاي منطقي پذيرفته شده است، صورت مي گيرد. فعاليت هاي محدود كننده به عنوان “بازنمايي واقعي ” در حيطه تصميم گيري در شرايط اقتضايي جلوه مي كند.
بايد توجه داشت كه تحليل هاي متفاوت ناشي از” بافت تصميم گيري در شرايط اقتضايي” اگرچه در حيطه بازنمايي تعريف مي شود، اما وجود بافت هاي متفاوت تصميم گيري و انتخاب و ترجيح يكي نسبت به ديگري خود تعبير ديگري از “وانمايي واقعيت” است .
نقش مداخله گر
در اين نقش رسانه با مفهوم تئوريك كارگزاري در بافت و زمينه بين المللي به “فعاليت ميانجيگرانه ” مبادرت مي نمايد. نقش مداخله گري رسانه، هم در مفهوم تئوريك و هم در حوزه فعاليت با رويكرد وانمايي سرو كار دارد. چرا كه اصولا مفهوم كارگزاري در ذات خود با رويكرد وانمايي همراه است. زيرا رسانه، كارگزاري هرسيستم سیاسی را که بپذيرد در چارچوب خط مشي ها و راهبردهاي مورد نظر كارگزار سيستم عمل مي كند.
نقش ابزاري
در اين نقش، رسانه ها با مفهوم نظری جديدي به نام ديپلماسي رسانه اي سرو كار دارند كه در بافت و زمينه تعارضات به فعاليتهايي براي ارتقاء مذاكرات وآشكار شدن توقعات طرفهاي متعارض اقدام مي نمايد. رسانه درايفاي اين نقش، مجبور به پذيرش واقعيت ها به عنوان عناصر اصلي براي شناخت تعارضات است. فراموش نكنيم كه اين بازنمايي در حوزه تمام طرفهاي درگير در موضوع انجام مي شود تا رسانه در روند چانه زني ميان طرفهاي درگيربتواند ايفاي نقش كند. اين جایگاه به رسانه امكان مي دهد كه با استفاده از وانمايي واقعيت ها كه بزرگ كردن برخي از ابعاد قدرت هر يك از طرفها و نشان دادن خطرهاي طرف مقابل است، توانمنديهاي خود را در ارتقاي مذاكرات تثبيت می نمايند. درهر حال، بر اساس اين نقش ها كه بصورت سيال براي موضوعات مختلف داخلي و خارجي در نظام هاي رسانه يي مختلف پذيرفته شده است، رسانه ها با رويكردهاي متفاوت براي تحليل موضوعات اقدام مي نمايند. یکی از مبناهايي كه براي شناخت كاركرد وسایل ارتباط جمعی در يك جامعه بر آن تكيه مي شود، رويكردهاي رسانه يي است كه از تعامل ميان “نظام رسانه يي” با “نقش هاي پذيرفته شده” براي تاثير گذاري بر افكار عمومي پيرامون موضوعات جاري شكل مي گيرد. سه رفتارحرفه اي در مسير اطلاع رساني براي پوشش سوژه ها بر اساس نقش هايي كه براي رسانه پذيرفته شده ازسوي وسايل ارتباط جمعي بروز و ظهور مي يابد كه به عنوان رويكردهاي رسانه اي قابل شناسايي است .
رسانه ها با بهره گيري از راهبردي هاي كلي رسانه اي و قواعد مبتني بر نظام رسانهاي و نقش هايي كه براي آنها در عرصه اجتماعي تنظيم و تدوين مي گردد، حركت عملياتي خود را تنظيم مي كنند. اين حركت با سه رويكرد متفاوت به موضوعات قابل شناسايي است :
– رويكرد بازنمايي رخدادها
– رويكرد وانمايي رخدادها
– رويكرد دوگانه كه آميزه اي از بازنمايي و وانمايي است؛
رويكرد بازنمايي به منزله ارايه واقعيت ها و فاكتورهاي اجتماعي – همانگونه كه رخ داده اند – مي باشد و رويكرد وانمايي به منزله ارايه برداشتي خاص از آن رويداد بر اسا س زاويهاي خاص در القاي پيام هدفمند در باره آن رويداد مي باشد. رويكرد دوگانه كه اغلب رسانه ها از آن استفاده مي كنند، تلفيقي از بازنمايي و وانمايي واقعيت ها ی اجتماعي است.
اين رويكردها و تلفيق آنها هريك در حوزه خود از اعتبارواهميت كافي برخوردارند ونمي توان مقياس و معياري براي برتري يك رويكرد نسبت به رويكرد ديگر ارايه داد. معيار سنجش و ارزش گذاري هر يك از اين رويكردها به نقش پذيرفته شده رسانه برمي گردد.
در هر حال، نظام رسانه يي اگرچه اصول ثابت خود را براي فعاليت رسانه ها دارا ميباشد و نقش هاي خاصي را از رسانه طلب مي كند و بر اساس آن رويكرد مشخصي را از وسايل ارتباط جمعي انتظار دارد، اما گاه تعامل ميان سوژه اي خاص و افكار عمومي موجب تغيير در ايفاي نقش رسانه و رويكردهای آن مي شود. به عنوان مثال، در اثر فشار افكار عمومي، سوژه اي كه در شرايط معمول امكان پرداختن به آن وجود ندارد، مطالبات مردم رسانه را مجبور به پوشش خبري آن مي نمايد.
برعكس،گاهي سوژه اي وجود دارد كه از ديد نظام رسانه اي منعي براي پرداختن به آن نيست، اما بدليل حساسيت هاي خاص افكار عمومي و بازتاب های احتمالي،از دايره پوشش جريان خبري و رسانه ای دور مي ماند. يك رسانه بر اساس مسووليت خود با كاركردهاي آموزشي، تبليغي وهدايتي مي تواند سه گونه رفتار را در افراد جامعه ايجاد نمايد. اين سه رفتار شامل:
الف : رفتار روآوري
ب: رفتارستيزوگريز
ج: رفتار سازگاري است.
در رفتار روی آوري، رسانه با كاركرد آموزشي و تبليغي خود با برجسته سازي موضوع و با اهميت جلوه دادن آن به ايجاد شوق و تمايل در افراد پرداخته ومي تواند افكار عمومي را به سوي آن موضوع جلب نمايد. رسانه درايجاد رفتار روی آوري تا جايي مي تواند پيش برود كه سوژه مورد نظر را به عنوان يك “خواست و نياز اصلي براي مخاطبان ” مطرح نمايد. در رفتار ستيز و گريز رسانه با كاركرد هدايتي ونظارتي خود مي تواند توجه مخاطبان را ازموضوعي منحرف و به موضوعات دلخواه ديگر معطوف نمايد و يا با انجام عمليات رواني مخاطبان را عليه موضوعي به واكنش وادارد و آنان را به مبارزه عليه سوژه مورد نظر ترغيب نمايد. هم چنين رسانه با كاركرد تبليغي از طريق سرگرمي ها ي گوناگون مي تواند رفتار سازگاري در مخاطبان را بوجو د آورد و يا بگونه اي آنان را در برابر موضوع خاص مصون سازي نموده و با انطباق رفتاري بر اساس شرايط خواسته شده درمخاطبان ايجاد، تقويت و هدايت نمايد.
رسانه ها در موضوعات گوناگون مي توانند هريك از اين سه رفتار را براي قشرهاي متفاوت بصورت همزمان به مرحله اجرا گذارند. به عبارت دیگر، رسانه ها قادرهستند برحسب روانشناسي و جامعه شناسي مخاطبان، رفتارهاي ستيز و گريز و يا روی آوري و يا سازگاري را پيرامون هر سوژهاي خلق و ايجاد نمايند. اين خلاقيت در بستر زمان و شرايط محيطي صورت مي پذيرد و با وضعيت رفتاري افكارعمومي گره مي خورد. رسانه ها در اين بستر مي توانند با كاركردهاي متفاوت وبا تشديد سوژه ها، شرايط افكار عمومي را در نقطه مورد نظر به سوي رفتارهاي سهگانه سوق دهند.
در هر حال نظام هاي ارتباطي در نظام هاي سياسي، با تنوع وتكثري كه از تركيب نظام هاي رسانه اي با نقش رسانه ها و رويكرد رسانه اي بوجود مي آيد، در عرصه سياست با استراتژيهاي رسانه اي متفاوت براي تحقق كاركردهاي مورد نظر همراه می شوند و معمولا هم قادر به جابه جایی سیاست ها و اولویت می شوند و گاهی هم مجبور به پرداخت هزینه های ناخواسته می شوند که تحمل این هزینه ها بخشی از واقعیت های جوامع امروزین است .